روبرویم رد شدی، یک آن پریشان می شوم
محو آن زیبایی ات، در شهر تهران می شوم
از تو می پرسم مرا ،در خاطرت داری هنوز؟
از جواب منفی ات، من مثل طوفان می شوم
بغض سختی می شود، از پاسخت در قلب من
زیر باران از غمت ،من همچو باران می شوم
از کنارم رد شدی، بی آنکه بشناسی مرا
از دوباره آتشی، در عشق سوزان می شوم
پشت سر چرخیدی و دیدی نگاه خسته ام
بعد از آن از رفتنت، تنهای دوران می شوم
با نگاه آخرم ، بغضت به چشمانت شکست
از صدای گریه ات، چون ابرِ گریان می شوم
محمدصادق رزمی