محمدصادق رزمی
محمدصادق رزمی
محمدصادق رزمی
محمدصادق رزمی
محمدصادق رزمی
محمدصادق رزمی
محمدصادق رزمی
تا که دیدم چشم تو، دیگر نفهمیدم چه شد
با چنین احوال بد، بهتر نفهمیدم چه شد
عاشقم یا من خلم، یا آنکه من بد دیده ام
هرچه کوشش کرده ام، بدتر نفهمیدم چه شد
من نمیدانم چرا، اینگونه عاشق گشته ام
با تمام هوش خود، آخر نفهمیدم چه شد
اندکی حالم ببین، من را در آغوشت بکش
عاشقت بودم ولی، من گر نفهمیدم چه شد
یادم آمد دیدمت، در سالن دانشکده
بعد از آن تا دیدمت، دیگر نفهمیدم چه شد
من و این ساحل دریا، من آن درد دریایی
دوباره یاد تو در دل، دوباره اوج تنهایی
من و این مغرب دلگیر، من و این نم نم باران
ببین می بارد از چشمم، دوباره اشک رسوایی
ز دردت بس که دلگیرم، غمت آمد به دیدارم
به قلبم می زنم از نو، غمی از جنس شیدایی
دلم تا آخرم عمرم، اسیر شهد عشقت شد
تو با آن عشق شیرینت، شبیه شهد خرمایی
دوباره نم نم باران، دوباره بارش اشکم
من و این ساحل بوشهر، من و این درد تنهایی
محمدصادق رزمی
محمدصادق رزمی
محمدصادق رزمی
محمدصادق رزمی
محمدصادق رزمی
محمدصادق رزمی
محمدصادق رزمی
محمدصادق رزمی
محمدصادق رزمی
محمدصادق رزمی
محمدصادق رزمی
محمدصادق رزمی
محمدصادق رزمی
محمدصادق رزمی