دروغ گفتی دوستت دارم
این انصاف نبود
که تو دروغ بگویی
و من
در جهنم نبودنت بسوزم
خواب درخت
چوب تختم
خواب روزهای درخت بودنش را می بیند
و من
خواب روزهایی که با تو بودم…
جنگ می شود
من شکست می خورم
دلم را اسیر میکنی
کنوانسیون ژنو را رعایت کن
با اسیرت ملایم باش…
در یک زمستان سرد و برفی
در هوای مه گرفته پارک جمشیدیه
هر صندلی خالی
می تواند
جای تو باشد