-
پروفایل توییتر twitter "محمدصادق رزمی"
26 - فروردینماه - 1402 09:14
سلام دوستان ممنون میشم پروفایل توییتر من رو دنبال کنید: https://twitter.com/ashrzmy توییتر"محمدصادق رزمی"
-
آبان خبر دارد که من، شیدا و مجنون توام
15 - آبانماه - 1398 18:16
آبان مرا در این خزان، دلتنگ چشمت کرده است با هر نم باران آن ، یک قطره غم افتاده است امشب گمانم تا سحر، در باغ سبز یاد تو یک گل درون سینه ام، یاد تو را افشانده است آبان خبر دارد که من، شیدا و مجنون توام وقتی در این پاییز زرد، با اشک من باریده است امشب به جای خواب خوش، این قرص خواب لعنتی در جسم و جانم اینچنین،یاد تو را...
-
که یک من از غمت اینجا،تک و تنها عزا مانده
15 - آبانماه - 1398 17:19
درون سینه ام از تو، غم تلخی به جا مانده شبیه حس یک عاشق، که از عشقش جدا مانده چنان مجنون تو گشتم، که هر کس دیده احوالم بگوید در دلش آرام، که بی عشقش چرا مانده دلم دیگر در این دنیا، کسی جز تو نمی خواهد که تا روز ابد دیگر، دلم گیر شما مانده تو را وقتی ندارم من، شود این معنیش دیگر که یک من از غمت اینجا،تک و تنها عزا...
-
دل من تنگ تو شده از نو،تک و تنها به زیر بارانم
22 - مهرماه - 1398 20:35
عصر سردی حوالی پاییز، بی تو تنها به شهر تهرانم من سوار خودرویی خطی،خیره بر قطره های بارانم خودرو خطی مسافرکش، انتظار و یک مسافری دیگر نم نم عاشقانه ی باران، خیره بر رد خیسِ غلتانم دختری کنار دلدارش، می شود مسافر خودرو مینشیند کنار شیشه نمدار، یار او هم کنار دستانم آن دو با اشتیاق بی پایان، گرم حال عاشقی بودند من ولی...
-
قلب من با بودنت، با زندگی پیوند بود
22 - مهرماه - 1398 19:37
بی تو با آنکه دلم ، از غصه ات دربند بود پیش چشم دیگران، بر چهره ام لبخند بود گر بخواهی حال من، از رفتنت جویا شوی برگ زردی در خزان، با حال من مانند بود شور و شوق زندگی، دیگر ندارد قلب من قلب من با بودنت، با زندگی پیوند بود گفته بودم بعد تو، من هم بمیرم از غمت رفتی و قلب و دلم، شرمنده ازسوگند بود رفته ای از پیش من ، اما...
-
از شهر ری تا هفت تیر، دلتنگ چشمانت شدم
21 - مهرماه - 1398 19:47
امشب دوباره از غمت، دردم نمایان می شود چشمم ز دلتنگی و غم،یکباره گریان می شود در بین پاییز و غمش، عطرت مشامم می رسد از بوی عطرت در دلم ، آن لحظه باران می شود رنگ رخم از دوری ات، چون برگ سبزی در خزان از شدت اندوه و غم، زرد و پریشان می شود تهران بدون بودنت، در جمعه ای رنگ خزان همچون جهنم بر دلم، دلگیر و سوزان می شود از...
-
ببین تا آخر عمرم، به اندوه تو می سوزم
20 - مهرماه - 1398 18:43
به یادت بودن و ماندن، شده این کار هر روزم ببین تا آخر عمرم، به اندوه تو می سوزم شده تقدیر من دیگر، جدایی تا شب مرگم در این تنهایی دلگیر، خدا هم بوده دلسوزم ببین هر شب ز تنهایی، برای مرهم دردم به آن تصویر زیبایت،دوباره چشم می دوزم به رویا یا که بیداری، به یاد آن غم تلخم هنوزم در دل تنگم، از آن رفتن جگرسوزم تو رفتی پیش...
-
تو همان غصه دل در همه شب های منی
19 - مهرماه - 1398 19:26
همچو مهتاب خزان اوج و بلندای منی خوب میدانم که تو در حال تماشای منی من و آن یاد تو و غصه شب های خزان تو همان غصه دل در همه شب های منی وقت تنهایی من، در شب دلتنگی و غم آن زمان در دل من، حسرت رویای منی بین این شهر شلوغ، بین همه عابرها تو همان دلبر گمگشته ی دنیای منی پشت ایوان خدا، لحظه ی دلگیر غروب خوب میدانم که تو در...
-
این دل برای عشقت، در سینه ام مُصِر هست
15 - مهرماه - 1398 19:38
آینده بی حضورت، در چشم من کدر هست این دل برای عشقت، در سینه ام مُصِر هست از بس که بی تو سردم، دکتر نوشته بر من پاییز و مهر و تهران ، بر حال من مضر هست محمدصادق رزمی
-
سمبل و نماد آسمان دیگر دختری به رنگ آبی بود
26 - شهریورماه - 1398 00:49
شهر ما اگر چه قرمز بود،آسمانش به رنگ آبی بود زندگی شبیه قیمت سکه، ارزشش مثل آن حبابی بود بوی بنزین و آتشی کوچک، یک نفر می رسد به مطلوبش سمبل و نماد آسمان دیگر، دختری به رنگ آبی بود محمدصادق رزمی
-
یادم آمد عطر تو، ناگه هوا عطرت گرفت
26 - شهریورماه - 1398 00:21
عصر سردی در خزان، ساعت حدودا پنچ عصر ساکت و تنها نشستم ، بی تو در باران و ابر کاش بودی پیش من، یا من بیایم پیش تو این منم دلتنگ تو، عاشقترین در کل دهر یادم آمد عطر تو، ناگه هوا عطرت گرفت چشم خود بستم کمی،از حسرت آن بوی عطر تا که دلتنگت شدم،باران کمی شدت گرفت مثل من دلتنگ توست، شاید که می بارد به شهر بر سرت گیرم کمی،...
-
چگونه ای خدا این غم، بگویم ساده تر از این
24 - شهریورماه - 1398 20:49
کنار ساحل دریا، نشستم ساکت و غمگین صدای موج این دریا، به قلبم می شود تسکین نگاه خسته خورشید، غروب و ساحل و دریا شبیه چشم خاموشت،در آن بحبوحه تدفین هوای شرجی بوشهر، دم سنگین تابستان دقیقا مثل من بی تو، به اندوه و غم سنگین خدایا خسته ام دیگر، به این دنیای بی یارم چگونه ای خدا این غم، بگویم ساده تر از این نمی خواهم کسی...
-
از دوباره غصه ات در ماه آبان می رسد
24 - شهریورماه - 1398 20:25
اندک اندک فرصت یک ماه آبان می رسد از دوباره بر دلم آن عشق سوزان می رسد با نم باران آن، از خش خش هر برگ آن باز هم یاد تو از اعماق دوران می رسد آنچنان از رفتنت اندوه و غم آمد به دل غصه دلتنگی ات تا قلب تهران می رسد از غمت با شرم من یک قطره اشکی می چکد ناگهان از شرم من آن لحظه باران می رسد یاد آن چشمان تو، آن عطر و آن...
-
شادی و سر زندگی، بی تو ندارم در دلم
21 - مردادماه - 1398 19:59
بی تو هر جا می روم، بر قلب من غم می زند خاطراتت را به دل، این لحظه ها هم می زند تا گلی بو می کنم، یاد تو در دل می کنم اشک من بر روی گل،آن لحظه شبنم می زند شادی و سر زندگی، بی تو ندارم در دلم بی تو نبض زندگی، در قلب من کم می زند از تو دارد این نشان، آن شرجی بوشهر و دم رفتنت بر شهر من، هر ثانیه دم می زند قبل تو باران...
-
برای غمت اشک چشمان خود، چو رود بزرگ ارس می کشم
31 - خردادماه - 1398 19:07
به باران اردیبهشت و نم این بهار، من اینجا کنارت نفس می کشم تو هستی و دیگر در این حال خود،غمت را ز دنیا به پس می کشم تو وقتی که باشی کنار دلم، چو گیلان خودم را یکی می کشم نباشی خودم را در این زندگی، شبیه کویر طبس می کشم به یاد دلم مانده رفتی عزیز، ندارم تو را پیش خود تا ازل تو رفتی و دیگر برای خودم، به دور اطاقم قفس می...
-
وقتی که دلتنگ تو ام شب ها، تب می کنم تا لحظه های صبح
30 - خردادماه - 1398 19:36
امشب دوباره بی تو غمگینم، با غصه های سرد و تکراری رفتی ولی انگاری اینجایی، بر روی قاب عکس دیواری یک هفته شاغل بر سر نفتم، یک هفته هم درگیر اندوهم بی تو دگر من کاملا سیرم، از زندگی سرد و اقماری گاهی ببین درگیرم تحصیلم، گاهی فقط دلتنگ چشمانت لبخند من گاهی چه شیرین است، گر با غمت گاهی تو بگذاری وقتی که دلتنگ تو ام شب ها،...
-
عشق یعنی نوشتن نامش، نقش خودکار جزوه ات باشد
27 - خردادماه - 1398 19:18
عشق یعنی نگاه زیبایش، غم یک عصر جمعه ات باشد یا دوباره دیدن چشمش، صبح یک روز شنبه ات باشد عشق یعنی فراق و دلتنگی، ظهر یکشنبه ها به هر لحظه خانه یا اداره باشی تو ، هر کجا سهم و بهره ات باشد عشق یعنی دوشنبه ها گاهی، کافه رفتن کنار معشوقت فال آن دو چشم زیبایش، ته فنجان قهوه ات باشد عشق یعنی که ساحل دریا، در غروب سه شنبه...
-
میشود گاهی به دل، یک عکس تو مرهم شود
27 - خردادماه - 1398 18:23
هر زمان در محفلی، شادی به دل همدم شود بعد از آن اعصاب من، از غصه ات درهم شود می روم در گوشه ای، تنها و غمگین در اتاق قسمت مردت شده، تنهای این عالم شود چون خبر از رفتنت، هرگر ندارد مادرم او دعایش این شده، این بچه اش آدم شود گر بداند مادرم، اندوه من را از غمت سهم او از قصه ام، در زندگی ماتم شود وقت تنهایی که دل، در آتش...
-
به گوشم مانده تا مرگم، غم و اندوه فریادش
5 - خردادماه - 1398 18:19
دوباره عشق و دلتنگی، دوباره غصه و یادش دلم چون مرغکی زخمی، غم او بوده صیادش شدم از غصه اش دلتنگ، به شب ها مثل تهرانم مشخص می شود دردم، شبیه برج میلادش دلم می سوزد از عشقش، تب دستان او دارم شبیه چله بوشهر، به آن گرمای مردادش من و کابوس شب هایم، تصادف می کند از نو به گوشم مانده تا مرگم، غم و اندوه فریادش دوباره زنگ یک...
-
در درون کیف خود، زل می زنم بر عکس تو
31 - اردیبهشتماه - 1398 17:53
ابر اندوهت به دل، با گریه باران می شود این بهاران با غمت، پاییز تهران می شود می نویسم نام تو، بر خیسی هر شیشه ای از دوباره قلب من، با غم پریشان می شود در درون کیف خود، زل می زنم بر عکس تو حسرت امروز من، تصویر خندان می شود بین مردم هر کجا، اندوه و درد رفتنت پشت هر لبخند من، آن لحظه پنهان می شود با غم و اندوه تو، ابری...
-
شاهد اندوه من گل های خیس بالش است
30 - اردیبهشتماه - 1398 19:05
زنده بودن بعد تو یک اشتباه فاحش است زندگی بی عشق تو هر لحظه گویی چالش است رفتی و با رفتنت در سینه ام بر جای عشق هر شبش اندوه تو در حال جنگ و یورش است از غم آن قاب عکس یادت به قلبم می زند قلب من از یاد تو در حال درد و لرزش است هر شب از دلتنگی ات باران به چشمم می زند شاهد اندوه من گل های خیس بالش است بی تو در فصل بهار...
-
امشب از دلتنگی ات تنهای تنهایم بیا
30 - اردیبهشتماه - 1398 18:41
ای که هستی غصه پنهان و پیدایم بیا امشب از دلتنگی ات تنهای تنهایم بیا رفته ای سوی خدا اما کمی از بهر دل لحظه ای در خواب من در عمق دنیایم بیا شهره شهر توام در رسم عشق و عاشقی در ره این عاشقی شیدا و رسوایم بیا قلب من از شوق تو بی تاب دیدارت شده از برای مرهم این قلب شیدایم بیا فرصت دیدار تو دارد ز دستم می رود اندکی لطفی...
-
می نوشتم به هر در و دیوار، عشق من تویی تویی دختر
29 - اردیبهشتماه - 1398 19:54
ده سالِ رفته ای ولی انگار، صد سالِ من ندارمت دیگر ده سالِ رفته ای و من هرگز، رفتنت را نکرده ام باور یاد آن دو چشم خندانت، پشت پرچین آن کلاس درس می نوشتم به هر در و دیوار، عشق من تویی تویی دختر در کلاس درس دانشگاه، درکنار حرف هر استاد یک نشان دل درون آن تیری، می کشیدم کنار هر دفتر روز آخرین من در آن خدمت،آمدم ببینمت...
-
عمر من با رفتنت، کوتاه و کمتر می شود
29 - اردیبهشتماه - 1398 19:19
گرچه با رویای تو ، چشمان من تر می شود اینچنین حال دلم، زیبا و بهتر می شود صبح هر روزی که من، بینم تو را در خواب شب عمر من با رفتنت، کوتاه و کمتر می شود با هجوم رفتنت، در آخر هر خواب خوش روز بعدش درد تو، در سینه بدتر می شود هر زمان در خواب من، وقتی که از نو می روی بدترین جای جهان، این تخت و بستر می شود خیره ام بر عکس...
-
چنین ماندن بدون تو، در این باور نمی آمد
9 - اردیبهشتماه - 1398 20:15
تمام لحظه ها بی تو، به قلبم سر نمی آمد چنین ماندن بدون تو، در این باور نمی آمد زمانی بندر بوشهر، برایم مهد شادی بود که این اندوه بی پایان، به این بندر نمی آمد شده این حسرتی پر درد، درون سینه ام حالا چه خوش میشد بدون تو،نفس دیگر نمی آمد کنارت جنگل عشقم، چه زیبا می شود باشد اگر بر آن همه احساس، چنین تندر نمی آمد بدون تو...
-
به رویایم بیا امشب، بیا تا پشت آن پرچین
5 - اردیبهشتماه - 1398 20:09
درون دل غمی دارم، ز اندوهت غمی سنگین که از اندوه تو در دل، شدم غمگینترین غمگین شریک هر غم و دردم، تویی در آخر شب ها چه میشد اندکی امشب، بیایی بر سر بالین بدان من بی تو تابم،دچار عشق تو گشتم به رویایم بیا امشب، بیا تا پشت آن پرچین نشد یک لحظه در دنیا، کمی من همدمت باشم شدم افسانه ای از عشق، شبیه ویس و آن رامین نمی...
-
بیا بنشین کنار من، بگویم از غمم بی تو
5 - اردیبهشتماه - 1398 19:42
کنار قاب تصویرت، نشستم بی کس و تنها نگاهم میکنی ای عشق، دراین زیباترین رویا دلم تنگ تو شد از نو، تو در آن قاب تصویرت در آن تصویر زیبایت، نگاهم می کنی گویا بیا بنشین کنار من، بگویم از غمم بی تو چکیده از غمم اشکی ، ز چشمان تو هم آنجا از آن روزی که رفتی تو، به درگاه خداوندی ندیدم روز خوش دیگر، در این دنیای وا نفسا ببین...
-
تو رفتی و ندیدی که، غمت سنگین و بحرانی ست
5 - اردیبهشتماه - 1398 19:27
تمام سهم من از عشق، همین چشمان بارانی ست تو رفتی و ندیدی که، غمت سنگین و بحرانی ست در این ده سال تنهایی، در این دنیای دلتنگی هنوزم مرد تنهایت، اسیر عشق پنهانی ست منم آن بندر بوشهر، کنار مغرب خورشید تو اما مثل آبانی ، غمت پاییز تهرانی است بهاران آمده از نو، ولی این را بدان ای عشق که قلبم بی تو در دنیا، چو دی ماه...
-
شبیه شمع و پروانه، نشستم من به پای تو
31 - فروردینماه - 1398 19:43
هنوزم بی تو ای زیبا، به دل مانده هوای تو تو رفتی و ولی اینجا، شدم غرق عزای تو نماندی و نشد دیگر، برای بودنت ای عشق در این دنیای وا نفسا، شوم تنها فدای تو همیشه آرزویم بود، که بودم من به جای تو تو بودی زنده و من هم، بمیرم من به جای تو بیا امشب به رویایم، صدایم کن تو نامم را که شد حسرت به احساسم، نوای آن صدای تو نباشد...
-
با نگاه خیره ات بر من،می شوم دوباره عاشق و شیدا
13 - فروردینماه - 1398 19:33
فکر کن کنار این دریا، با توام به ساحل دریا مینشینی کنار من اینجا، مینشینم کنار تو آنجا روز نوروز و عید ایرانی، ما کنار هم به ساحل دریا عید یعنی کنارتو باشم، با تو تا انتهای این رویا زل بزن به من تو ای جانا، زل بزن به اشک چشمانم با نگاه خیره ات بر من،می شوم دوباره عاشق و شیدا ناگهان به زیر این باران، یادم آمد تو رفته...