درون دل غمی دارم، ز اندوهت غمی سنگین
که از اندوه تو در دل، شدم غمگینترین غمگین
شریک هر غم و دردم، تویی در آخر شب ها
چه میشد اندکی امشب، بیایی بر سر بالین
بدان من بی تو تابم،دچار عشق تو گشتم
به رویایم بیا امشب، بیا تا پشت آن پرچین
نشد یک لحظه در دنیا، کمی من همدمت باشم
شدم افسانه ای از عشق، شبیه ویس و آن رامین
نمی خواهم به جز عشقت، کسی در قلب من باشد
که از عشق و غمت در دل، شدم عاشقترین غمگین
محمدصادق رزمی