امشب دوباره از غمت، دردم نمایان می شود
چشمم ز دلتنگی و غم،یکباره گریان می شود
در بین پاییز و غمش، عطرت مشامم می رسد
از بوی عطرت در دلم ، آن لحظه باران می شود
رنگ رخم از دوری ات، چون برگ سبزی در خزان
از شدت اندوه و غم، زرد و پریشان می شود
تهران بدون بودنت، در جمعه ای رنگ خزان
همچون جهنم بر دلم، دلگیر و سوزان می شود
از شهر ری تا هفت تیر، دلتنگ چشمت می شوم
چشمم ز یاد چشم تو، آن لحظه گریان می شود
محمدصادق رزمی