یک شب در آن مسیرم، دیدم تو را به گیشا
عشقت دوباره آمد، در لا به لای سرما
بهمن به آن حوالی، از هرم داغ عشقت
پاشیده بود عطرت، بین هوای آنجا
با یک صدای مبهم، مانند بوق ماشین
تصویر تو کدر شد، در ازدحام دنیا
رفتی ولی که ای کاش، من هم بمیرم اینجا
تا من ببینمت باز، تا انتهای رویا
در لابه لای سرما، در این هوای تهران
ای عشق من عزیزم، یادت بخیر بادا
محمدصادق رزمی